، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

روشا پرنسس مامان و بابا

تولد باباااایی

24شهریور تولد بابایی بود.       البته متاسفانه امسال نتونستم خییلی باشکوه براش مراسم بگیرم... فقط یه دسر خوشمزه درست کردم. همون روز هم یکی از دوستای بابایی به اسم عمو مهرداد اومد خونمون و کمدی که تو اتاقته رو برامون اماده کرد که بتونیم ازش بهتر استفاده کنیم ... بیشتر داشتم مهمون داری میکردم ... البته چند روز قبل رفتیم رستوران و من اونو به حساب شام تولد گذاشتم ایشالا سال دیگه سه تایی جشن تولد بابایی رو میگیرم وخییلی هم با شکوه و به یادموندنی به بابایی هم گفتم سال دیگه با دخملیمون تولد برات میگیرم و به دخمل طلا یاد میدم که برای باباش کادو بگیره    وبراش برقصه ههههههه بابایی هم کلی ذوووق کرد. ر...
26 شهريور 1392

برای خوشبخت بودن، مادر بودن کافی است

 دختر نازم، چه زیباست لحظه های آمدنت را به انتظار نشستن...............  چه دل انگیز است و چه شوقی دارد دیدن روی ماهت برای اولین بار............... و چه خاطره انگیز و شیرین است قدمهای کوچکت را در زندگیمان گذاشتن و لحظه لحظه گام برداشتنت به سوی سعادت و خوشبختی و هر چه که زیبایی هست دخترم............ عاشقانه هایی که نوشته میشود خاطره هایی است که در انتظار دیدن تو به وجود می آیند خاطره هایی است از تو , از هدیه ای که خداوند به ما عطا کرده با امید به روزی که با چشمان زیبایت این خاطرات را بخوانی و بدانی که چقدر برای ما عزیز بودی و هستی و خواهی بود تا روزی که  این خاطرات را بخوانی ...
19 شهريور 1392
1